سخنان سيد حسن نصر الله در آيين گشايش سياحتگاه مليتا
اقليم تفاح،
جنوب لبنان، 21/5/2010 (31 ارديبهشت 1389)
بسم الله
الرحمن الرحيم والحمد لله ربّ العالمين والصلاة
والسلام على أشرف الخلق والمرسلين سيّدنا ونبيّنا
وحبيب قلوبنا أبي القاسم محمّد بن عبد الله وعلى آله
الطيّبين الطاهرين وصحبه الأخيار المنتجبين وعلى جميع
الأنبياء والمرسلين.
خدمت خانم ها و آقايان، خواهران و برادران و همه
حاضران گرامي سلام عرض مي کنم.
در ابتدا به همه شما خوش آمد مي گويم. سعادت نصيب من
شده تا با يکديگر اين موزه سياحتي را افتتاح کنيم.
اميدوارم که اين اقدام، گامي درست، مبارک و آغازيني
براي راه حفظ تاريخ مقاومت شجاع و احياي فرهنگ مقاومت
و فداکاري ها و پيروزي هاي آن باشد. روز 21 ماه مي را
براي گشايش برگزيديم زيرا از مفهوم و نماد و دلالت
ويژه اي برخوردار است. البته آنچه تا کنون در اين موزه
- که بر اساس نام مکان آن، "مليتا" نامگذاري شده –
قرار گرفته، تنها مرحله نخست اين طرح است و با تلاش
شبانه روزي برادران به نتيجه رسيده است. و در اينجا از
همه آنان سپاسگزاري مي کنم.
اين روز را انتخاب کرديم تا يادآوري کنيم که در چنين
روزي و در ساعت ده صبح، ساکنان شهرک "قنطره" که زير
اشغال بود و شهرک "غندوريه" و سايرين در حسينيه شهرک
غندوريه گرد هم آمدند تا مناسبت درگذشت مرحومه اي از
خانواده هاي گرانقدر را گرامي بدارند.
در آن روز، هفته ها و حتي ماه ها از تلاش هاي پياپي که
پايگاه هاي اشغالگران به ويژه ارتش مزدوران اشغالگران
را هدف قرار داد، مي گذشت. عملياتي پي در پي، ادامه
دار و تقريبا روزانه و در عين حال، عملياتي ويرانگر که
زيان هايي به نيروهاي اشغالگر وارد آورد و منجر به
تخليه برخي پايگاه هاي خط مقدم از جمله پايگاه قنطره
شد.
در 21 ماه مي 2000، مردمي که در حقيقت رهبران مقاومت
به شمار مي روند، نخستين و قاطعانه ترين گام را در راه
آزادسازي برداشتند. آنان که در حسينيه شهرک غندوريه
جمع شده بودند، از جانب خود تصميم گرفتند به گذرگاه
يورش برند و درب آهني را از جا برکنند و همه موانع
موجود را بردارند و به شهرک خود يعني قنطره بازگردند.
بنابراين، زنان و مردان بي سلاح دست به اين اقدام
زدند. اين نخستين حمله بود و از آن پس، همه پايگاه ها
و مواضع، يکي پس از ديگري در هم پاشيدند. در روزهاي
بيست و دوم، بيست و سوم و بيست و چهارم ماه مي، نتيجه
اين مبارزه يکسره شد و در روز بيست و پنجم اين ماه، در
کنار هم و در شهر بنت جبيل پايتخت مقاومت و آزادسازي
به جشن نشستيم.
اين روز را برگزيديم زيرا ارتباطي قوي و عميق بين
زمان، مکان و اين مناسبت وجود دارد...
در ابتدا بايد بگويم که آشکار و بديهي است که تاريخ هر
ملت يا امت يا قوم يا گروه يا منطقه يا دولت و يا
کشور، بخش اصلي و بنيادين از هويت آن است و بيانگر
گذشته آن با همه عناصر آن است و تاثير بسياري بر روند
حرکت آن در حال حاضر و عواقب و پيامدهاي آن در آينده
دارد.
امت ها و ملتهاي زنده، تاريخ خود را حفظ مي کنند، از
آن الهام مي گيرند، به يادآوري آن مي پردازند و به آن
افتخار مي کنند. گاه از آن نيرو مي گيرند و گاه،
مظلوميت خود را از طريق آن نشان مي دهند. آن را به نسل
هاي موجود و آينده ياد مي دهند و هر گونه ابزار و
امکانات موجود و متناسب با تحولات هر دوره را به کار
مي گيرند تا آن را حفظ کنند. از نظر تاريخي، چه در
گذشته و چه در حال کنوني اگر بخواهيد تاريخ هر امت يا
ملت يا قوم يا گروهي را حفظ کنيد از ابزارهاي متنوع و
متعددي استفاده مي کنيد، از جمله در گردآوري و نگاشتن
تاريخ، نوشتن زندگينامه شخصيت ها، بزرگان و خاندان ها
و يا تاريخ قدرت ها و مناطق، حفظ تاريخ ادبي که نشانگر
دوره تاريخي مشخصي است، پژوهش ها و بررسي هاي تاريخي و
حفظ و نگهداري آثار، زيرا ملتي که آثار خود را ويران
مي کند، به اين معناست که از تاريخ خود دوري مي جويد و
به خاطر تاريخش شرم مي کند، ارزش و تاثير تاريخ را نمي
داند، همان طور که برخي جاهلان در بعضي مناطق جهان
انجام داده اند و مي دهند.. پايه گذاري نمادها، نام ها
و وقايع در وجدان مردمي در طول نسل ها، گرامي داشتن
مناسبت هاي تاريخي به طور سالانه يا دوره اي از راه
هاي گوناگون: جشن ها، دوره ها، همايش ها، گرد همايي ها
و غير آنها...، فيلم هاي سينمايي و مستند، سريال ها،
مستند سازي ها در مراکز مربوط، نمايشگاه ها همانند
نمايشگاه هاي نقاشي، هنرهايي همچون شعر، ادبيات، زجل و
ساير ابزارها. و همراه با تحولات هر دوره ابزارهاي
ديگري در دسترس قرار دارند که توانايي بيشتري براي
بيان دارند و از زيبايي بيشتري برخوردارند.
برگزاري انواع موزه ها نيز از جمله اين ابزارهاست که
از ديرباز تا امروز استفاده مي شود: موزه شخصيت ها،
موزه وقايع، موزه هاي هنري که تاريخ را نشان مي دهند.
از مهمترين نوع موزه ها، موزه هايي هستند که بر واقعه
تاريخي مشخص و دوره زماني مشخصي متمرکز مي شوند. چنين
موزه هايي در همه جا وجود دارند.
چندي پيش برخي افلام مستند را در تلويزيون تماشا مي
کردم که به عنوان مثال، موزه "فتح قسطنطنيه" را نشان
مي دادند. معمولا دولت ها و ارتش هايي که وارد جنگ مي
شوند و در آن پيروز مي شوند، موزه هاي بزرگي را ايجاد
مي کنند که شامل صحنه ها و چشم اندازهاي حرکت ارتش و
مراحل مختلف آن و پيروزي ها و دستاوردهاي آن است.
صرف نظر از آنچه که در اين موزه ها به نمايش گذاشته مي
شود و صرف نظر از اينکه حقيقي است يا نه، داراي مبالغه
است يا نه، اما به هر حال چنين روشي امروزه متداول
است. حتي دشمنان ما، جنبش صهيونيزم در جهان، -و در
اينجا نمي خواهيم وارد موضوع همه سوزي "هولوکاست"
شويم- اما آنان از هولوکاست سخن مي گويند و تاکنون
کتاب هايي در اين زمينه نگاشته اند، پژوهش هايي انجام
داده اند، فيلم هاي سينمايي ساخته اند. حتي برخي از
آنها در شبکه هاي عربي پخش مي شود و اين موضوع را در
ساير فيلم هاي اجتماعي، سياسي، تفريحي، هنري يا ساير
انواع فيلم ها که به آن مربوط نمي شود هم وارد مي
کنند. در برخي پايتخت هاي جهان موزه هايي را درباره
هولوکاست برپا کرده اند. هر جا که انسان مي رود، موزه
اي درباره هولوکاست مي بيند، صرف نظر از اين که درست
است يا خير و يا ميزان آن چه قدر بوده است و ما نمي
خواهيم وارد اين موضوع شويم.
امروز در اينجا و در گشايش اين موزه، تلاش مي کنيم
گامي نسبتا کوچک درباره تاريخمان، تاريخ کشورمان،
تاريخ مقاومت در لبنان و فداکاري ها و پيروزي هاي
تاريخي آن برداريم.
ما تلاش مي کنيم از طريق اين موزه يعني موزه مليتا،
تلاشي در راه حفظ تاريخ و احياي آن انجام دهيم و
تصويري روشن، واقعي و حقيقي درباره اين تاريخ ارائه
کنيم.
بر پايه اين مقدمه، مي خواهم از فرصت اين ديدار که جمع
مبارکي از شخصيت هاي سياسي، رسانه اي، اجتماعي، هنري و
فرهنگي در آن حضور دارند استفاده کنم و بگويم، خواهران
و برادران! از برجسته ترين مسووليت هاي همه ما در سطح
ملي در اين مرحله آن است که از تاريخ مقاومت حمايت
کنيم. اگر بخواهم از تاريخ لبنان سخن بگويم، اين موضوع
پيچيده و دشوار است و از دشوارترين امور، نگاشتن تاريخ
لبنان است زيرا اين کشور شاهد پيچيدگي هاي بسياري است
از جمله پيچيدگي هاي مذهبي، طايفه اي و منطقه اي.
متاسفانه در لبنان، هر منطقه داراي تاريخ ويژه خود است
و هر طايفه داراي تاريخ خود است. هر خانواده تاريخ خاص
خود را دارد و حتي تاريخ واحدي براي يک طايفه وجود
ندارد زيرا در طول تاريخ، طوايف لبنان داراي رهبري هاي
خاص خود و درگيري هاي مختلف بوده اند و برخي جوانب
تاريخ را از زاويه ديد رهبر داراي نفوذ مي نگاشتند.
نمي خواهم وارد اين موضوع پيچيده شوم اما مي خواهم
بگويم مقاومتي در لبنان وجود دارد که از سال 1948 آغاز
شده و نه سال 1978 و نه 1982. يعني از زمان آغاز رژيم
صهيونيستي و اشغال فلسطين از طرف صهيونيست ها و حضور
دشمنانه آنها در مرزهاي لبنان و فلسطين آغاز شده است.
و اين، تاريخي طولاني پر از تجاوز، اشغال و تهديد و در
مقابل، تاريخي طولاني پر از مقاومت، پايداري و مبارزه
است.
در مرحله اي از اين مراحل، ساکنان روستاها و مناطق خط
مقدم و ارتش لبنان و سران و افسران ارتش لبنان چنين
تاريخي را بيان کرده اند، با اينکه امکانات موجود در
برابر آنها اندک بود. نيروهاي انتظامي موجود در پاسگاه
هاي مستقر در روستاهاي خط مقدم نيز آن را بيان کرده
اند.
در مراحل بعدي، مقاومت شکل پيشرفته تري به خود گرفت به
طوري که گروه هاي مقاومت فلسطيني در آن حضور يافتند و
جوانان لبناني نيز به گروه هاي مقاومت فلسطيني پيوستند
تا اينکه گروه هاي مقاومت لبنان در چارچوب احزاب ملي و
اسلامي تشکيل شدند و در راس آن، "فوج هاي مقاومت
لبنان" قرار داشت که امام موسي صدر اعلام کرد. پس از
آن، اين تاريخ ادامه يافت، يعني تاريخ مقاومت پس از
سال هاي 1978 و 1982. و مقاومت جديد متولد شد که بر
اين ميراث، اين تاريخ، اين دستاوردها، اين حضور و اين
فداکاري ها تکيه مي کرد. به اين ترتيب آنچه که ما آن
را مقاومت اسلامي مي ناميم به وجود آمد و حضور حزب
الله به عنوان گروهي اصلي در جنبش مقاومت آشکار بود.
از سال 1948 تاکنون مقاومت در ميدان حضور دارد؛ مقاومت
نظامي، مقاومت مردمي از سوي کساني که پايداري کردند،
ثابت قدم بودند و به رغم نبود حمايت از آنان، در خاک
خود باقي ماندند. مقاومت همچنين شامل مقاومت سياسي،
مقاومت فکري، مقاومت رسانه اي و مقاومت اجتماعي است.
تلاش هاي بزرگي در لبنان در مقابله با طرح صهيونيستي،
نفوذ صهيونيستي و رخنه کردن صهيونيزم به داخل لبنان و
اماکن مختلف اين ميهن، اين کشور و نهادها، احزاب،
طوايف، مذاهب و مردم عادي و شريف روستاها و شهرک ها
صورت گرفته است.
اين تاريخ مقاومت است، تاريخ معاصر است. همچنين بايد
به دوره هاي پس از سال هاي 1975، 1986 و 1982 و حتي پس
از آن دوره اشاره کنيم که ارتش عربي سوري در خاک لبنان
حضور داشت و فداکاري هاي بسياري کرد و شهيدان و زخمي
هايي را تقديم کرد.
اين تاريخ معاصر است و فيلم ها، مستندها، مدارک و
شواهدي در اين زمينه وجود دارد و بسياري از شاهدان آن
نسل همچنان زنده هستند و مي توان از آنان پرسيد، با
آنان گفت و گو کرد و از اطلاعات آنان بهره برد.
اين را گفتم تا بگويم، مسووليت بزرگي در برابر ماست.
بنابراين بايد تاريخ مقاومت لبنان را در ابعاد مختلف
آن بنگاريم. ما مي توانيم اين کار را انجام دهيم و
چنين امري نيازمند تلاش گروهي است. تا کنون آنچه انجام
شده، تلاش هاي فردي و يا حزبي بوده است. درباره رهبران
مقاومت، شهيدان مقاومت و گروه هاي مقاومت، برخي پژوهش
ها صورت گرفته و کتاب هايي نيز نگاشته شده است. حتي ما
در حزب الله، پژوهش يا کتاب تاريخي و يا حتي فيلم
مستند گسترده و همه جانبه اي ارائه نکرده ايم. ما
درباره مقاومت حزب الله سخن مي گوييم اما اين به آن
معنا نيست که اين، همه مقاومت است. بلکه اين، بخشي از
مقاومت و مرحله اي از مقاومت است و پيش از آن، مراحل
مختلف و جنبش هاي مقاومت ديگري وجود داشتند که به
فداکاري هاي بسياري دست زدند و برخي از اين جنبش ها
همچنان وجود دارند و فداکاري مي کنند.
بنابراين ما نياز به اين تلاش جمعي داريم تا تاريخ
مقاومت در لبنان را تدوين کنيم به طوري که بتواند همه
وقايع حقيقي را دربر گيرد. نمي خواهيم اسطوره بنويسيم
و يا به مردم دروغ بگوييم و يا داستان ببافيم، بلکه
تاريخ را آنچنان که هست بگوييم و حتي به شکست ها هم
اشاره کنيم. بگوييم در اين بخش شکست خورديم، اينجا
اشتباه کرديم، اينجا موفق بوديم، اينجا پيروز شديم،
زيرا اين تاريخ، همچون مدرسه و درس عبرت است. اگر چيزي
وجود دارد که از آن شرم مي کنيم، آن را بنويسيم، همان
طور که افتخارات را مي نويسيم تا به نسل هاي آينده
بگوييم، آن طور که ما اشتباه کرديم، شما اشتباه نکنيد.
مي توانيم بگوييم که در اين بخش شرم زده شديم و در اين
بخش سربلند شديم.
تاريخ، نقش هاي حقيقي را مد نظر قرار مي دهد و هيچ کس
را مستثني نمي کند، هيچ کس را ناديده نمي گيرد و حق
هيچ کس و نقش و فداکاري هاي هيچ کس را پايمال نمي کند.
تاريخ، فداکاري هاي بزرگ و حقيقي همگان را آشکار مي
کند؛ فداکاري هاي همه رهبران ديني و سياسي، احزاب،
جنبش ها، جريان ها، طوايف، مذاهب، مناطق، شهرها،
روستاها، شهرک ها و گروه هاي مختلف مردمي.
بديهي است که دشوار است که حتي با تلاش جمعي، تاريخي
نوشته شود که مورد رضايت همه طرفها باشد اما مي تواند
در حد امکان انصاف را رعايت کند و به حقيقت و واقعيت
نزديک باشد. اگر بتوانيم تاريخي از اين نوع بنگاريم،
مي تواند پايه اي براي همه پژوهش ها و تحقيقات و ساير
فعاليت هاي از جمله فيلم، سناريو، نمايش، همايش، کنگره
و سخنراني باشد و آثار جهادي را احيا سازد.
گاه به يک کوه يا تپه يا دره مي آييم که اصلا چيزي در
آن رخ نداده و رابطه اي به تاريخ مقاومت ندارد و از آن
يک موزه مي سازيم.
گاه نيز به جاي مختلفي چون مليتا مي آييم، همان طور که
از آن سخن خواهم گفت و براي اين تاريخ، پايه ريزي مي
کنيم؛ براي تاريخ جنبش بيداري و احياي مقاومت و ارزش
ها، مفاهيم، دستاوردها و آثار آن در سرتاسر ميهن و به
ويژه در جنوب و منطقه جبل عامل.
اين اقدام يعني موزه مليتا هم در اين راستا قرار مي
گيرد و مليتا نام همان مکان است. در واقع، درباره
موضوع مليتا و موزه آن که امروز گشايش خواهد يافت، در
برابر دو راه قرار داشتيم: راه نخست اين بود که يک
موزه درست کنيم، همان طور که "شيخ علي" دقايقي پيش به
آن اشاره کرد. و در واقع فرمانده شهيد حاج عماد مغنيه
رضوان الله عليه از جمله کساني که بود که بيشترين شور
و شوق را نسبت به اين کار داشت و شبانه روز تلاش مي
کرد که چنين موزه اي برپا شود. همواره سخن از مکان
ايجاد موزه در ميان بود، پيشنهاد نخست اين بود که موزه
در بيروت بر پا شود زيرا پايتخت است و جمعيت بسياري در
آن حضور دارند و مردم از ساير استان ها به آنجا مي
آيند و يا هيات هايي از خارج از لبنان مي آيند و در
همايش ها شرکت مي کنند، بنابراين برايشان آسان تر است
که به موزه اي در بيروت بروند. راه دوم اين بود که
موزه در خاک جنوب و در سرزمين مقاومت برپا شود. بديهي
است که چنين امري با اقدام به ايجاد موزه اي در بيروت
در آينده منافات ندارد. به هر حال اولويت به برپايي
موزه در خاک مقاومت داده شد و علت آن بسيار ساده بود و
آن اين که مصنوعي نيست و به طبيعت نزديک تر است.
برادران ما تلاش بسياري به خرج دادند و تاسيساتي را
ايجاد کردند اما بخش بزرگي از آثار طبيعي حقيقي وجود
دارد که به همان شکل طبيعي حفظ شده اند و شما آنها را
مشاهده خواهيد کرد. و با توجه به اين که اين موزه در
خاکي است که مبارزه در آن رخ داده، به طبيعت، حقيقت،
معنويت و روح و فضايي که بر اين منطقه حاکم بود و هنوز
هم حاکم است، نزديک تر است. از اين رو، خاک جنوب به
اين منظور انتخاب شد.
در خاک جنوب، مليتا را انتخاب کرديم. مليتا اين زميني
است که از قديمي ترين پايگاه هاي مقاومت اسلامي به
شمار مي رود که در منطقه اقليم تفاح و در برابر پايگاه
هاي اسراييلي و ارتش لحد تشکيل شد و شما مي توانيد آن
را مشاهده کنيد. اين پايگاه ها در برابر مواضع مستحکم
و سنگرهاي مجهز و مهمترين استحکامات مجهز به تانک ها و
سلاح هاي پيشرفته و حمايت شده با نيروي هوايي و
توپخانه اسراييل قرار گرفتند. مردان لبناني در بهار
جواني به اين تپه هاي روبرو آمدند، تپه هايي که
همانگونه بودند که اکنون مي بينيد و در آنها پايگاه
هايي براي دفاع از باقي مانده خاک آزاد شده ايجاد
کردند. پايگاه هايي که از آن حرکت مي کردند تا به
عمليات و حمله به سوي پايگاه هاي اشغالگران و گشتي هاي
اسراييلي و ارتش لحد که در منطقه به گشت زني مي
پرداختند، دست بزنند. اين اقدام ها در راستاي اقدام
هاي مقاومت پياپي به منظور از پا در آوردن دشمن صورت
مي گرفت تا آن را مجبور به تخليه خاک لبنان و عقب
نشيني از آن کنند.
اين جوانان به اين تپه ها آمدند، با دستان خود خندق
هايي در آن حفر کردند، صخره هايي را از جاي بر کندند،
حفره ها و غارهايي را ايجاد کردند. در آن زمان امکانات
مادي براي کار با سيمان و بتون آرمه وجود نداشت.
سنگرها و موانعي را ايجاد کردند. در اين تپه ها بالا و
پايين رفتند و سلاح و مهمات و همچنين امکانات و مواد
غذايي را بر دوش خود حمل کردند. با اين که برادران ما
اين مسيرها را بهبود بخشيدند، خواهيد ديد که اين
مسيرها از دشواري بسياري برخوردار است. هزاران نفر از
مبارزان که به اين منطقه رفت و آمد کردند، ماه ها و
سال ها خدمت کردند به ويژه در سرماي سوزان اين منطقه
که شما آن را بهتر مي شناسيد. اين پايگاه ها همواره پر
از اين مردان و اين جوانان و اين فداکاران بود. از اين
خاک بود که عمليات بسيار بزرگ و مهمي به سمت همه
پايگاه هاي موجود در برابر ديد شما آغاز شد و مبارزان
مقاومت به دژهاي دشمن حمله کردند، شهيد دادند، فداکاري
کردند و شکست سنگيني بر دشمن وارد ساختند.
اينجا در اين زميني که بر آن ايستاده ايد، جنگيدند و
زير بمباران هوايي و حمله هاي توپخانه اي پايداري
کردند. اينجا نماز خواندند، دعا کردند و با
پروردگارشان به نجوا نشستند. اينجا بود که نقطه وصل
بين زمين و آسمان بودند. اينجا بود که روحشان طنابي
متصل و قطع نشدني بين زمين و آسمان بود، طنابي از نور،
اميد، عشق، لطف و توکل بود. اينجا خون هايشان ريخته شد
و زخمي شدند و اينجا جان پاکشان را فدا کردند و شهيد
شدند. اينجا بود که سيد عباس مبارزان را در آغوش گرفت
و مجالس دعا برايشان برگزار کرد و در لحظه هاي پاياني
حمله به مواضع دشمن، با آنان وداع کرد. اينجا خاک صفا،
پاکي، طهارت، فداکاري، بخشندگي و بخشندگان است. اينجا
خاک شجاعت، پايداري و وفاداري است. اينجا از همان آغاز
–و اصل هم همين است- خاک معرفت، شور و شوق، عبادت و
عشق بود. اينجا خاک جهاد است، جهاد نفسي که دنيا و هر
آن چه و هر آن که در آن است را ترک کرد. همه را پشت سر
گذاشت و به سوي خدا هجرت کرد، به سوي تپه ها و دره ها،
و جهاد در برابر دشمن که خواهان خواري امت ما و اشغال
خاک ما و تحميل اراده خود بر ما بود، اما آن جان هاي
تسليم ناپذير و وفادار، اين ستم، خواري و خفت را
نپذيرفتند و در آن زمان بود که شمار زيادي از آنان در
خاک مقاومت حاضر شدند. آري، اينجا برخي از درد دل هاي
زمين با آسمان نهفته است.
به همين مقدار بسنده مي کنم تا اين صحنه، خود سخن
بگويد. اينجا بخشي از فرهنگ مقاومت، روح مقاومت، ارزش
مقاومت، قدرت مقاومت، اخلاق مقاومت و عشق مقاومت است.
و هر آن که بخواهد اين تجربه را بررسي کند، بايد اين
را بداند که اين همان ذات مقاومت است. موضوع مربوط به
سلاح و موشک و توپ و سنگر نيست. موضوع مربوط به مردان
و جوانان و مغزها و قلب ها و روح ها و اراده ها و
عزيمت ها و پايداري ها است که اين مقاومت در همه مراحل
خود بيانگر آن بوده است.
باقي کلام را به عيد مقاومت و آزادسازي در روز 25 ماه
مي به مناسبت سالروز مقاومت و آزاد سازي مي گذارم و از
همه حاضران سپاسگزاري مي کنم.
والسلام عليکم ورحمة الله وبركاته.